• قصه پر غصه سیب
• رنگ عشق
• پرنده و قفس
• زندگی
• سال نو مبارک
• یاس محبوبم
• سال نو ....
• یاسم دوستت دارم
• منتظر نظراتتونم هااااااااااااااااااااااااا
• اینقدر تو رو دوست دارم .........
• من دنبال کسی هستم ......
• هنوزم هم هستم ......
• شعر عشق یاس
• یه درد دل ساده
• یلدا
• لیست آخرین مطالب

• تیر 90

• ایستگاه دلتنگی
• نمایش تمام پیوندها

• جمله های طلایی و مطالب گوناگون
• عکس و مطلب جالب و خنده دار
• سایه
• شیمی وزندگی
• ****شهرستان بجنورد****
• یادداشتها و برداشتها
• .: شهر عشق :.
• بوی سیب
• ستاره سهیل
• خوش آمدید
• قافیه باران
• ترانه ی زندگیم (Loyal)
• جزتو
• نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
• سکوت پرسروصدا
• عاشق دربدر
•  از همه جا از همه رنگ
• حقوق خانواده
• پر شکسته
• احساس ابری
• به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
• آسمان آبی عشق
• به یاد او
• عشق نفرین شده
• ایستگاه دلتنگی
• یه دختر تنها
• دهاتی
• دکتر علی حاجی ستوده
• خورشید خاموش
• عسل....
• دوست داشتن
• تنهایی
• بکارت به تاراج رفته
• وبلاگ یه دختر خوب
• آریایی
• زندگی = بدبختی ( دل آرام )
• چه آسان می توان رفت از یادها
• قالب وبلاگ
• گمنام تا لحظه ظهور
• دنیای امروز
• بهترین قالب های وبلاگ

• بازدید امروز: 2
• بازدید دیروز: 6
• کل بازدیدها: 60124

سلام - سلامی از جنس بغض و اندوه , از جنس غربت و تنهایی و ...

دیروز حالم بد بود - یکی از کسانی که یه مشکل  بیماری داشت از دست رفت و راحت شد از این دنیا پر از سنگدلی و تزویر -  یاسم زنگ زدفهمید حالم خوب نیست کمی صحبت کردیم - راستش چیزی رو گفت که هم غم دلم سنگین تر شد هم از بابت دیگه ای براش خوشحال شدم چون قسم خورد به امام رضا که می دونم خیلی دوسش داره راست می گه --- خوب خوشحال شدم که خدا دوسش داره هنوزم  اینقدر پیش خدا ارزش داره که مهرش رو تو دلش زنده نگهداشته -من از اول می دونستم که قسمت من و یاسم این نیست که با هم باشیم ولی خوب در این دنیای تنهایی و غربت , داشتن یه نفر مثل اون که برای من واقعا مثل یه فرشته بوده و هست یه رحمت بود . اما خدا و خودش میدونه که خوشبختی و خوشحالی اون برای من از همه چیز  توی دنیا باارزش تره - من می دونستم لیاقت اونو ندارم - اون از هر نظر از من سر تره- زیبایی - اخلاق - مهربونی - تا زنده ام دوسش دارم تا آخرین لحظه - خدا کنه خوشبخت بشه با اونی که لیاقت اون قلب مهربونشو داره - بخدا جز خوبی و مهربونی ازش چیزی ندیدم توی این چند سال . منم زندگی می کنم با عشق و خاطره هاش- با لحظاتی که با هم خندیدیم و گریه کردیم - با مهربونی هاش و گاهی عصبانی شدن هاش - با اون چهره ناز و مهربونش و با این دل سوخته و درمونده خودم با تنهایی های مونده در تنهایی خودم ....دلم پر شده از غم و گلوم پر از بغض نفس گیر ... کاش پیشم بود تا سر بر شونه هاش گریه می کردم ......

تقدیم به یاسم از صمیم دل

ببین! نمی‌شود این قدر دور بود از هم!

ببین... قبول بفرما! دل تو هم تنگ است!

من از مسافت این جاده‌ها    نمی‌ترسم!

اگر بدانم آنجا    دل تو هم تنگ است

اگر بدانم گاهی    به یاد من هستی!

وچند ثانیه حتی!   دل تو هم تنگ است.

پرنده می‌شوم اما نمی‌پرم بی تو

پرنده می‌شوم   تا دل تو هم تنگ است.

برای تو  پر پرواز می‌شوم حتی

اگر در آن سر دنیا   دل تو هم تنگ است!

اگر در آن سر دنیا! اگر در آن دنیا!

اگر بدانم هر جا   دل تو هم تنگ است.

بدون مکث می‌آیم که باورت بشود

دلم برای تو...   آیا دل تو هم تنگ است؟!

این مطلب رو از وبلاگ ستایش به امانت گرفتم چون دیدم حرف دلم رو زیبا بیان کرده

مونس و دلخوشیم عکسته - اونوقتایی که دلم میگیره یا از دست دنیا و مردمش خسته میشم - با دیدنت چهره مهربونت بازم نگاهمو به

آسمون میکنم- و با زبون بی زبونی با خدا حرف میزنم و گریه میکنم ....... و باز دلیلی میشی برای ادامه دادن ...... دوستت دارم یاسم .

تا کجا می توانم ادامه دهم به این زندگی نمی دانم .... نمی دانم 

کاش بودی پیشم قبل از نبودنم ..... سر بر شانه هایت میگذاشتم و آرام می خوابیدم و دیگر آرزویی نداشتم جز خوشبختیت یاسم.

همیشه به یادتم یاسم - کارم جز انتظار چیزی نیست .....

امروز اصلا حوصله ندارم - هم سر درد داشتم هم از دست بعضی ها اعصابم بهم ریخته بود - به یاسم هم هرچی اس دادم جواب نداد- نمیدونم چی شده - خداکنه حالش خوب باشه - چند وقته رفتارش تغییر کرده - قبلا مرتب حداقل روزی دو بار اس میداد - خودش که میگه همینطوریه - مشکلی هم نداره - خدا کنه - امروز از بس سردرد داشتم دو قرص خوردم و خوابیدم ولی بازم که بیدار شدم سرم درد میکرد . وقتی اعصابم بهم بریزه همینطور میشم - چیزی به یاسم نگفتم گفتم بی خود ناراحت نشه - اینجا هم که سر نمیزنه - فقط برای خودم می نویسم -

خدا هیچ کس رو تنها نذاره ................     

  سلام به یاسم - دیشب حدود ساعت 2 بود  خواب بدی می دیدم مثل کابوس - از خواب پریدم - خیس عرق شده بودم نمی دونم چی شد توی اون وضع سریع رفتم سراغ گوشی ام - یاسم اس شب بخیر نداده بود - یه اس بهش دادم - اصلا فکر نمی کردم زنگ بزنه - اون موقع شب - کمی باهام صحبت کرد - خیلی آروم شدم - اصلا کابوسم رو فراموش کرده بودم - یه جورایی شوکه شده بودم - اون موقع شب بعد از چندین روز دوری - صداشو می شنیدم - خدا می دونه چقدر خوشحالم کرد - خیلی دوستت دارم یاسم -

محبت واقعا کیمیا است که توی این دوره زمونه خیلی خیلی کمیابه- اون محبتی که خالص باشه و بدون هیچ انتظاری- بدون منت- بدون ترحم- ....       

من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟ پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم تنهاییت برای من ... غصه هایت برای من ... همه بغضها و اشکهایت برای من ... بخند برایم بخند آنقدر بلند تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را ... صدای همیشه خوب بودنت را -  دلم برایت تنگ شده... 

دوستدار  تو  علی