علی - محبت و عشق

	محبت و عشق صفحه نخست ATOM عناوین مطالب وبلاگ نقشه سایت درباره وبلاگ آخرین مطالب قصه پر غصه سیب رنگ عشق پرنده و قفس زندگی سال نو مبارک یاس محبوبم سال نو .... یاسم دوستت دارم منتظر نظراتتونم هااااااااااااااااااااااااا اینقدر تو رو دوست دارم ......... من دنبال کسی هستم ...... هنوزم هم هستم ...... شعر عشق یاس یه درد دل ساده یلدا لیست آخرین مطالب آرشیو وبلاگ تیر 90 پیوندهای روزانه ایستگاه دلتنگی نمایش تمام پیوندها پیوندها جمله های طلایی و مطالب گوناگون عکس و مطلب جالب و خنده دار سایه شیمی وزندگی **شهرستان بجنورد یادداشتها و برداشتها .: شهر عشق :. بوی سیب ستاره سهیل خوش آمدید قافیه باران ترانه ی زندگیم (Loyal) جزتو نهِ/ دی/ هشتاد و هشت سکوت پرسروصدا عاشق دربدر  از همه جا از همه رنگ حقوق خانواده پر شکسته احساس ابری به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید آسمان آبی عشق به یاد او عشق نفرین شده ایستگاه دلتنگی یه دختر تنها دهاتی دکتر علی حاجی ستوده خورشید خاموش عسل.... دوست داشتن تنهایی بکارت به تاراج رفته وبلاگ یه دختر خوب آریایی زندگی = بدبختی ( دل آرام ) چه آسان می توان رفت از یادها قالب وبلاگ گمنام تا لحظه ظهور دنیای امروز بهترین قالب های وبلاگ طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز آمار وبلاگ بازدید امروز: 3 بازدید دیروز: 18 کل بازدیدها: 60242 کد موسیقی برای وبلاگ یاس زیباترین نام دلدارم سه شنبه 90 تیر 28 :: 10:56 عصر :: نویسنده : علی سلام امروز اومدم از یاسم بگم - عصر با هم حرف زدیم - خیلی دلم براش تنگ شده بود - از شنیدن صداش واقعا خوشحال شدم - تو تنهایی خودم - خیلی باهاش درد دل میکنم ولی نمیدونم چرا وقتی باهاش حرف میزنم زبونم بند میاد - ولی اون با همون خنده هاش و مهربونی هاش تحملم میکنه و محبت داره - اون امروز گفت که تو حرم امام رضا (ع) است و برام دعا میکنه - خیلی دوست داشتم اون موقع باهاش بودم راستش کمی دلم گرفت ولی منم همیشه براش دعا میکنم . همیشه. یاسم یه سری عکس میذارم برات به صورت رمز دار رمزش شماره تلفنته - موضوع مطلب : نظر بدهید به همدیگر محبت کنید که چقدر زود دیر می شود . سه شنبه 90 تیر 28 :: 12:43 صبح :: نویسنده : علی تنهایی** به تو ای دوست سلام دل صافت نفس سرد مرا آتش زد کام تو نوش و دلت گلگون باد کمی از خویش بگویم که مرا بشناسی روزگاریست که هم صحبت من تنهاییست یار دیرینه من درد و غم و رسواییست عقل و هوشم همه مدهوش وجودی نیکوست ولی افسوس که روحم به تنم زندانیست چه کنم با غم خویش؟ گه گهی بغض دلم میترکد دل تنگم زعطش میسوزد شانه ای میخواهم که گذارم سر خود بر رویش و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم ولی افسوس که نیست کاش میشد که من از عشق حذر میکردم یا که این زندگی سوخته را سر میکردم ای فلک ننگ به تو خنجرت ازپشت زدی به کدامین گنه آخرتو به من مشت زدی؟ کاش میشد که زمین جسم مرا می بلعید کاش این دهر دورو بخت مرا برمی چید آه ای دوست که دیگر رمقی درمن نیست تو بگو داغتر از آتش غم دیگر چیست؟ من که خاکسترم اکنون و نماندم آتش دیگر ای بادصبا دست زبختم بردار خبر از یار نیار دل من خاک شد و دوش به بادش دادم مگر این غم زسرم دور شود ولی انگار نشد بگو ای دوست چرا دور نشد؟ موضوع مطلب : نظر بدهید تقدیم به او که محبت را بی ریا به من ارزانی کرد سه شنبه 90 تیر 28 :: 12:18 صبح :: نویسنده : علی سلام این وبلاگ رو تقدیم می کنم به آن که مرا دوست داشت بدون هیچ انتظاری - محبتش را ارزانی من کرد بدون هیچ منتی - و صبورانه به حرفهایم از دل و جان گوش داد - هم او که با نفس گرمش جان گرفتم و امید را در وجود خشکیده خودم در حال جوانه زدن یافتم . حال از این به بعد می گویم از او - به خاطر او با آرزوی های زیبای برای او موضوع مطلب : نظر بدهید < << 6