محبت و عشق آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها
آمار وبلاگ
جمعه 90 دی 9 :: 2:46 عصر :: نویسنده : علی
سلام - حالتون خوبه - قبل از این کلی مطلب نوشتم - حواسم نبود دستم خورد به ماوس برگشت به عقب - کلی حالم گرفت - چون با احساس خاصی نوشته بودمش که نمیشه دوباره نوشت - عیب نداره -دیشب خوابم نبرد - عکس یاسم رو گذاشته بودم رو میز و بهش نگاه می کردم چند ساعت بیدار بودم- خیلی خیلی احساس دلتنگی می کردم همش به گذشته و درد و رنج هام و آینده مبهم خودم فکر می کردم - فکر می کردم الان کلی آدم تو خواب ناز با یه دنیا برنامه یا آرزو به امید فردا خوابیدن - ولی من چی ؟ آینده ام چی ؟ زندگی ام چی ؟ هر چی فکر کردم باور کنید هیچ چیزی جز یاسم دلخوشی نمی داد برای ادامه دادن .نمی دونم چرا اینطورم - کم کم از همه فاصله گرفتم - دوست دارم تنها باشم و فقط یاسم - قبل از این این طور نبودم آدم اجتماعی بودم و خیلی سریع با همه جوش می خوردم - ولی حالا نه - اصلا- دوست دارم از همه دور بشم و غرق بشم در دنیای تنهایی خودم - شاید باورتون نشه یا بخندین یا مسخره کنین ولی من مثل یه ساعت شنی منتظر لحظه آخرم - تا کی آخرین دونه شن زندگی بریزه و همه چی تموم بشه - از من آرزو گذشته چون شرایطشو نداشتم و ندارم - منی که همه وجودم احساس بود حالا یه جورایی از این دنیا متنفرم - خونه و ماشین و اسباب و اثاثیه لوکس و..... یه جورایی برام بی معناست و فقط در حد نیاز برام قابل قبوله - هیچ شور و شعفی در زندگی ندارم -چرا داشته باشم ؟ فرصت هایی که از بر باد رفت ...... یکی از دوستان وبلاگی نوشته بود که یکی دیگه از دوستان سرطان خون داره - دیشب کلی براش دعا کردم بیشتر از همه برای این موضوع دعا کردم که خدا امید به زندگی رو ازش نگیره - کمکش کنه تا هست از زندگی لذت ببره - این به نظر من مهمتره - عمر دست خداست و همه رفتنی هستن چه فرق می کنه کی و کجا ؟ اگه عشق و امید نباشه زندگی و زنده بودن چه ارزش داره ؟ هر روز کار - هرروز خوردن و آشامیدن - هر روز خوابیدن - ولی جای احساس و لذت بودن کجاست ؟ آرزو داشتن کجاست ؟از بودن با دیگران و روابط گرم صمیمانه دیگران با تو ؟ زنده بودن هدف نیست زندگی کردن هدفه ؟ اینو من خوب می فهمم که از مادیات کم ندارم ولی مفهوم زندگی کردم برام شده یه حسرت .... موضوع مطلب : |
||